“هوالمحبوب”
این روزها موجی راه افتاده است. موجی که خیلی ها کشتی اشان را روی آن سوار
کرده و در حالِ رسیدن به امیالِ شخصی خود اند به همان اندازه کثیف.
حتما اگر اینستاگرام دارید با استوری های جدید رو برو شدید!
استوری هایی که در آن فریادِ : أنا مظلوم گوشِ فلک را کر می کند. استوری هایی
که هرکس می خواند انتهایش می گوید خاک بر سرم! نمی خواهم این وقایع را
انکار کنم ولی دوست دارم اینجا در موردش حرف بزنم.
سلبریتی های محترمه ی این برنامه اجتماعی که صدالبته همه از آن دسته ای هستند
که معتقدند روشن فکراند شروع کرده اند به راه انداختن این موج.
در این موجِ به ظاهر دلسوزانه تصاویری از دایرکت هایی که خانم ها به آن ها فرستاده اند
گذاشته می شود. حالا راست و دروغ این ها پای خودشان.
محتویاتِ این چتها یادآوری و گفتنِ ازارهای جنسی است که در جامعه یا حتی خانواده
و اقوامِ نزدیک رخ داده است. چیزی که برای من جالب بود چند پیغام بود.
یکی از پیغام ها این بود-البته مودبانه اش-: من در اتاق مورد تعرض دوستِ پسرم قرار
گرفتم و من را مجبور کرد که تن به دوستش- دوستِ همان پسر- هم بدهم!
در کجا مورد تعرض واقع شده؟! اتاق! رُک بگویم. وقتی جناب عالی تشریف می برید در
یک مکانِ بسته هرچقدر هم اطمینان از طرف مقابل داشته باشید نفر سومِ خلوتگاهِ شما
شیطان خواهد بود. توقع نداشته باشید که آقای پسر برای شما لپ لپ بخرد و پاستیل
خوران گل بگویید و گل بشنفید! حقیقت این است و باید پذیرفت! تابع واقعیت باشید
تا مورد این تعرضِ جانکاه قرار نگیرید!
من سنگدل نیستم- البته شاید هم باشم- اما از نظر من تنها چیزی که احتمال رخ دادن اش
در خلوتگاه هست همین است! اصلا اولین چیزی که به ذهن می رسد همین است. وقتی
شما انقدر به خودتان جسارت می دهید که وارد همچین محیطی بشوید قطعا باید بپذیرید
که اتفاق های تلخ هم رخ می دهد. پس لطفا میانِ عشق و عاشقی اتان واقعیت ها را هم
ببینید. انقدر با احساس و علاقه هلکو هلک دنبال پسری که معلوم نیست آیا به شما علاقه
دارد یا خیر، نروید.
متاسفانه واقعیت های ناخوشایندی در زندگی اغلب دخترها هست، تکرار می کنم اغلب نه
همه این هم تنها به کشور ما صدق نمی کند! اما حرف اصلی من این است که این ازارهای
جنسی دو دلیل دارد!
یک- مراقبت نکردنِ خودِ خانمها از خودشان است. دو- مراقبت نکردنِ خانواده از دخترشان.
مثلا یک خانم با ظاهری نامناسب می رود خیابان توقع دارد همه با یک نگاه نرمال به او
خیره شوند. خب عزیزمن همه که سالم نیستند همه که از نظر روحی و روانی نرمال نیستن.
بین این همه آدم بلاخره یک آدم مریض پیدا می شود که اذیت و آزارت بدهد. مثل این
می ماند شما یک جواهر را بدونِ هیچ حفاظی بگذاری بیرون و بگویی کسی دست نمی زند.
خب خنده دار است قطعا در این بین دیدنِ جواهر چشمِ کسی را می گیرد وسوسه می کند.
پس اینکه بگویید من می روم کسی حق ندارد کاری کند یک چیز کاملا نامعقول است!
از طرفی هم یک عده خودشان را به نفهمی کامل زده اند. دختربچه اشان و یا حتی دختر
جوانشان را راحت دستِ جنس مخالف می گذارند! اصلا اینکار معقول هست؟! بعد که خدایی
نکرده اتفاقی بیافتد و دخترتان از نظر روحی مشکل پیدا کند شما پاسخگو هستید؟!
ببینید اصلا بحث این نیست که فردمذکر ادم موثقی است نه! اتفاق و میل یکبار رخ می دهد
یکبار… و آن یکبار شاید و با تکرارِ اشتباهِ شما به چندبار بکشد. من دقت کرده ام اکثر نه همه
این اتفاق ها در خانواده ای رخ می دهد که مثلا روشن فکری را به حد اعلا رسانده اند. راحت
بگویم بین محرم و نامحرم حد و حدود قائل نشده اند. و صد البته در قسمت چهارچوب سالمِ
دین قرار نگرفته اند.
برایم جالب است که حالا بعد از این همه سال تازه یادِ مصائب افتاده ایم.به لطفِ شبکه ی
مجازی که همین چند روز هم خبر ناگوار کودکی دیگر پخش شد. همه از این خطرات آگاه
می شوند. اما نیتِ این حرفها و استوری گذاشتن ها رنگِ دیگری دارد.
از نظر من حرف حرفِ دلسوزی نیست. حرف، حرفِ این است که بگوییم دختران و زنان
ایرانی بدبخت اند! درست مثل چهارشنبه های سفید که از نظر من واقعا چیز مهمی نیست که
بخواهم در اینجا در موردش توضیح و تفصیل بدهم. جالبیِ این پست ها و رفتارها این است
که زنان ایرانی به اندازه ای ساده تشریف دارند که تاسف هم برایش کم است…
خانم ها به جای گرفتنِ حقی که مسلم است و برای اسایش خودشان است مثل رفاه اجتماعی
داشتن اقتصاد مناسب و خانه و هر کوفت و زهرماری که خیال و خاطره اشان را راحت می کند
چسبیده اند به حواشی که سننار شی به آن نخواهند رسید.
کاش حداقل در طلب حق و حقوق هایمان هوشمندانه عمل می کردیم.
راست گفته اند از ماست که برماست…
یه می تو .منم همینطور. به انگلیسی تو اینترنت جستجو کنید و نتایج آزادی کامل غربی رو ببنید!
خیلی ها ادعا می کنن که لیبرالیسم بهتره ولی نتیجه ش میشه این “می تو"!