“هوالمحبوب”
چند وقتیه دلم میخواد کوچ کنم از این کشور برم ، برم و پشت سرمم نگاه نکنم.
مهاجرت کنم یه جای دیگه با آدم های دیگه . . .
پ.ن1 : هربار لورا در گروه جوابم را میدهد سید در خصوصی میتوپد که؛
نمی خوای جواب بی ادبیاش را بدی ! و من برای هزارمین بار میگم
که لورا عاقل و بالغ شده خودش باید متوجه بشه و سکوت میکنم . . .
چقدر صبورم ! حالم داره از این صبوریم بهم میخوره !!! مامان ؟! کاش صبوریتو تو وجود خودت
نگه میداشتی و به من انتقال نمی دادی !!!
پ.ن2: چرا باید تولدم تو تابستان باشه دلم میخواد الان تولدم باشه و هزارتا هدیه بگیرم :/
پ.ن3:خدایا یه خواب خیلی شیرین بهم هدیه کن :) سپاااااس
پ.ن4: انقدر دوست داشتم مثل بعضی خانمها هوچی بازی دربیارم و سر وصدا کنم
سرهیچُ پوچ ! آدمم انقدر بی حاشیه آخه !!! :/ گیس و گیس کشی می کردم ! آخرین
بار اصلا یادم نمیاد کی دعوا کردم !!!
پ.ن5: دلم میخواد جایی باشه برم فقط بدوم ، اما خب نیست اگه باشه هم شلوغه
از پارک بانوانم خوشم نمیاد . . . مدام چشمامو میبندم و خودم وسط یک راه سرسبز
تجسم میکنم که دارم می دوم تازه حجابم ندارم !!! انقده خوبه :)