“هوالمحبوب”
نمیدونم چرا ولی تصمیم دارم برای مدتی ننویسم . البته اگه
بتونم جلوی خودم را بگیرم.
توضیحات: این نامه برای سال 87 در اردوی راهیان نور بین دانشجویان
دانشگاه پزشکی شهید بهشتی -تهران- توزیع شد. من شیفته ی
کارهای فرهنگی دانشجویان هستم. مخصوصا از نوع سراسری.
این شیفتگی هم دلایل مختلف داره نه فقط بخاطر این نامه.
لای یکی از کتابام بود. این صحنه را خیلی تو فیلم ها دیدیم
یکی میره طرف قفسه کتابها يه کتاب بر میداره و بعد يهو
یچی از لای کتاب میافته پایین روی پاش با تعجب خم میشه
میبینه حالا یا نامه اس یا برگه سری یا يه عکس قدیمی.
همین چند دقیقه پیش این اتفاق برای من افتاد و نامه بود.
پ.ن: پژمرده ام خیلی زیاد.