“هوالمحبوب”
بعضی از متن ها را که می خوانم مخصوصا نوشته هايی که انتهاش مرتبط با آیات و یا اعتقادات
ميشه با خودم فکر می کنم دقیقا از کجا با این اتفاق به این نتیجه رسیدن و این را به اون ربط
دادن!؟!؟
حقیقتا من به عنوان خواننده اصلا با متن ارتباط بر قرار نمی کنمو همیشه بعد از اتمام متن، از
ذهن نویسنده متعجب می شم!
نه اینکه نتیجه گیری ها خیلی خاص و لطیف باشند و متن فوق العاده تنظیم شده باشد. نه! بیشتر
بی ربط بودن برایم جای سوال دارد. اینکه قسمت اول به نتیجه ومرتبط شدن با آیه چه ربطی دارد!
یا مثلا فلان داستان اصلا چه ربطی به فلان واقعه دارد…گاهی شاید ذهن آدم در یک لحظه
معطوف بر یک روایت و یا آیه بشود. ولی برای من مخاطب یک پارادوکس عجیب ایجاد می شود.
ذهن نویسنده قادر به یادآوری هست چه با ارتباط چه بی ارتباط ولی من مخاطب حتما باید این
ارتباط را در ذهنم احساس کنم و ربط دادن را بدون دردسر ایجاد کنم. نه اینکه بعد از متن دهان
کج کنم که; یعنی چه!؟ این چه ربطی به هم دارد!؟