“هوالمحبوب”
میگویند مغرورم ؛ ولی اینطور نیست .
البته برای هرکس نیمچه غروری لازم ، بلکم حتی ضروری است .
در روابطم محتاطم ، دوست ندارم به بعضی ها اول خودم نزدیک شوم .
نه اینکه آن فرد را کمتر از خودم ببینم ، نه !
صرفا بعضی ها را که از نظر خودم برایم خطرناک هستند در گوشه ترین قسمت زندگی ام
میگذارم و تا آنجا که امکان دارد سعی میکنم نزدیکشان نشوم و نگذارم بیش از حد مجازم
نزدیکم بشوند .
اینستاگرام این حریم را برایم از حد گذرانده ، وقتی کسی درخواست فالوور شدن برایم را
می دهد نمی توانم بگویم : شما نه ! من شما را در گوشه ترین ها قرار داده ام .
و یا بگویم : اُه تو ! نه نه ! تو برایم خطرناکی پس confirmات نمی کنم !
نهایتِ نهایتِ حفظ این حریم برایم این است که آن شخص را با وجود نزدیکی فالو نکنم
اگر خود فرد عاقل باشد و کمی سیاست داشته باشد میفهمد که دوست ندارم اینجا کنار
خود داشته باشمش.
ولی متاسفانه اطرافیان من در اینجور مواقع به تمامِ معنا خنگ می شوند !
حالا که خانمِ مهندسِ شریفی ( فارغ التحصیل از د.شریف) درخواست فالو داد نتوانستم
ردش کنم و به طبع من هم مجبورِ به درخواست دادن به او شدم .
و چقدر دردناک است که نمی توان با وجود این همه آشنا حرف دل زد . . .
لازم نبود بهش حرفی بزنی فقط اکسپت نمیکردی. من این کارو میکنم.
__________
پاسخ قلم :
نمیشد ماهی واقعا راه نداشت وگرنه همين کار را میکردم :(