“هوالمحبوب”
آقای نوروزی عزيز، کجایی برادر من؟! یک قوم چند روز است دنبالت می گردند
با شماره های مختلف از تهران با گوشی همراه من تماس میگیرند تو را می خواهند.
من هم کم کم دارم نگرانت میشوم D: کم مانده بود به این
خانم آخري بگویم پيدایش کردید من را بی خبر نگذاريد.
پ.ن1: گوشیت زنگخور نداشته باشه بعد زنگم بخوره اشتباه گرفته باشن! :/ اُه شِت.
پ.ن2: دو سال پیش همه اش از تهران زنگ میزدن منم که خنثی جواب نمیدادم
یکبار عقلم گفت بابا شماره ثابته شاید یکی داره میمیره جواب بده. خلاصه با چه اعتماد
به نفسی زنگ زدم.
گفتن اینجافلان بانکه! معذرت خواستم قطع کردم.
بعد دوباره فرداش چندبار زنگ زدن ، دوباره زنگ زدم گفتم خب چه کار دارید
هي زنگ میزنید کارمند حرصش در آمد بلند اونجا طوری که صداش را میشنیدم
گفت کی با این خانم هي تماس میگیره!خبری نیامد.
بعد پرسید خانم شما وام برداشتید!؟ گفتم نه؟! گفت حساب دارید این شعبه؟!
گفتم نه! گفت پس چرا هي زنگ میزنی!!! :/
دیدم یخورده ديگه حرف بزنم خودم مجرم میشم مکالمه را تمام کردم.
بعد از آنم هروقت آن شماره را دیدم نه جواب دادم نه زنگ زدم. آخرم نفهمیدم
چه کارم داشتن !
شانس اوردید که شماره خطتتون رو توی آگهی ها نزدن…. آقای نوروزی و مزاحم از بانک خوبه که!
مثلا
-الو لوله کشی ه!!!
-الو ماشین تون چند؟
خخخخخ