“هوالمحبوب”
نیمه شب تنی از درد صاحبش را بیدار کرد.
صاحب کورمال کورمال خودش را به سبد قرص ها رساند با هر درد به درون
مچاله شد و به دنبال قرص همه ی سبد را خالی کرد روی میز. . .
يک قرص برداشت و بزور با کمی آب قورت داد.
مسکن هیچ اثری نداشت! توی رخت خواب چون مار به خود پیچید.
صدای اذان گواهِ سحر را به گوش رساند.
حالا خورشید نم نم دارد از پسِ یک تاریکی نحس بیرون می آید.
و درد، درد همچنان باقیست. . .
پ.ن: سانسور شد
پ.ن2: چون مار به خود میپیچیم.
فکر کردم منظورتون فیلم نیمه شب اتفاق افتاد هستش…
سردردتون رو با طب سنتی درمون کنید …