“هوالمحبوب”
بچه که بودم همیشه دلم می خواست برای خودم یه هفت سین جدا داشته باشم. برای همین
وقتی کمی از آب و گِل درآمدم، طبقه ی بالا برای خودم هفت سین میچیدم و هرکدوم از دوستا
که برای دیدنم میومدن-به اصطلاح همون عیددیدنی- همیشه یه خلوت جدا از بزرگ ترها داشتیم
جوری که برای خودمون بازی می کردیم و خوش بودیم. هنوز هم بعضی از دوستای قدیمی از آن
خلوت یاد می کنن و جزئیات چینش، محیطی که درست کرده بودم یادشون هست.
باز هم جا داره از صبوری مادرم تشکر کنم که اجازه می داد طبقه ی بالارو اونطور که دلم می خواد
بچینم و برای خودم خونه ی جدا درست کنم.
دیروز که داشتم با دردانه ویدیوکال می کردم وسط مکالمه یهو با ذوق گفت خاله بذار هفت سین
خودمُ بهت نشون بدم. دیدم وروجک مثل من برای خودش جدا توی اتاقش هفت سین چیده :)
حالا می فهمم وقتی خواهرم و بقیه میگن دردانه روحیاتش شبیه منه دقیقا یعنی چی!