“هوالمحبوب”
خورده بود زمین و از درد گریه می کرد. باباش می گفت عیب نداره! تو هر بار شنیدن
عیب نداره صدای ونگ گریه ی دختربچه بلندتر می شد. آخرین بار دیگه پاشُ محکم
کوبید زمین و بلندتر از دفعات قبل گریه کرد…
شاید توی ذهن خودتون بگید این بچه لوس بوده! یا زیادی دور سرش چرخیدن داشته
ناز می کرده. اما بنظر من اصلا اینطور نیست. برای بابا عیب نداشت که خورده بود زمین.
اما برای اون عیب داشت. خورده بود زمین و درد داشت.
وقتی چیزی عیب نداره که خسارتی نداشته باشه. خسارت همین زمین خوردن هم
درد زانوهای دختربچه بود. حالا شما تصور کن خوردی زمین. محکم! درد هم داری بعد
یک نفر کنار گوشت مدام می گه عیب نداره! خب لعنتی عیب نداشت که من الان درد
نداشتم…
قضیه ما بزرگترها هم دقیقا همینه. وقتی میان دلداری بدن میگن چیزی نیست! عیب
نداره! می گذره و… :/
خلاصه وقتی خواستید دلداری بدید نگید عیب نداره. نگید چیزی نیست. بخدا هست
که آدم داغونه. یه چی هست که اینطور ناراحته و درد داره. وضعیت هم انقدر نرمال
نیست که با این دوتا جمله ذهن طرف مقابلُ هول بدید سمت چیزهای دیگه و به
اصطلاح سرشُ شیره بمالید. جاش بگید خوب میشه. شاید نوید خوب شدن بهتر از
سبک شمردن درد باشه.
+ با این نوناشون!