“هوالمحبوب”
بعد از مدتها امروزتونستم فیلم ژانر وحشت ببینم.
خیلی ترسناک نبود در مورد چندتا دختر و پسر بود که
با هم داخل یه خونه ای میشن که قبلترها توی اون خونه اتفاق های عجیبی
افتاده و شروع میکنن به احضار ارواح و . . .
هروقت فیلم ترسناک ببینم یاد روزی می افتم تو دوره پیش دانشگاهی ؛
یک بار که تو جمع 5 نفره امون حرف از ماوراء الطبیعه این چیزها شد من
پیشنهاد دادم که پیش هم یه فیلم ترسناک ببینیم ،
چند نفر گفتن نه و مخالفت کردن ولی وقتی دیدند بقیه راغب هستن
قرار گذاشتیم اونهم کجا ؟!
تو یه خونه متروکه ! توی محل یکی از بچه ها یه خونه متروکه بود که کسی توش
زندگی نمیکرد.
کمی از اون خونه بگم ؛
خونه از اون خونه های قدیمی که اتاق های تو در تو داشت ! توی حیاطش هم یه درخت
بود که یادم نمیاد درختش چی بود ولی با اینکه پاییز بود برگاش نریخته بود !
کل خونه خراب شده بود فقط یه اتاق سالم داشت.
قرار شد یکی از بچه ها تلوزیون ببره و برق جور کنه ، همینطورم شد وقتی رسیدم
تلوزیون وصل بود یکی دیگه از بچه ها هم دستگاه اورده بود و فیلم ترسناک هم طبق
معمول دست من بود .
از قضا اونروز هوا گرفته بود و مدام باد میومد هر از چندگاهی هم صدای رعد و برقی به گوش
می رسید.
توی اتاق شدیدا سرد بود اکیپ پنج نفرمون با انصراف یک نفر چهارنفره شد.
من که کمی هم میخواستم سر به سره بچه ها بذارم یه فرش را مثل پرده تکیه دادم به
پنجره و در اتاق و همه جارو تاریک کردم صدای اعتراض همه بلند شد که میخوای
سکته بدی و این حرفا ، منم می خندیدم می گفتم اینطوری مزه اش بیشتره .
انقدر که فیلم ترسناک دیده بودم میدونستم کجا قراره چه اتفاقی بیوفته .
هر از چندگاهی یکی از بچه ها که پیش من بود سریع یه جو میدادم و اون بنده خدا هم
جیغ میکشید و میترسید مدام میگفت : ماریا بس کن من همینطوریش دارم میترسم
جاشو عوض میکرد میشست پیش یکی دیگه :))))
هیچوقت اونروز را فراموش نمیکنم تو یه خونه متروکه صدای زوزه باد میپیچید توی خونه
- باد که لای درخت پیچیه وقتی به درهای خونه میخوره بنظر من صدای ناله میده-
اتاق کاملا تاریک با سه تا دختر ترسو . . .
اسم اون فیلمی که دیدیم شاتر بود اگه اشتباه نکنم.
بعد اون دیگه هیچکس حاضر نشد فیلم ترسناک ببینه !
توضیح نوشت : حالِ مساعدی ندارم متاسفانه بدتر شدم :( برای همین اصلا نمیتونم
خیلی خوب بنویسم . . .
ببخشیداااا ولی خدا شفا بده ؛هم دیوونه بازی توی ترسوندن هم ناخوشی وارده رو ان شاء الله :دی
________________
پاسخ قلم :
هاهاهاهاها مریم جان با کامنتات کلی خندیدم آره واقعا :)) نیاز به شفای عاجل دارم :)))))))))))