“هوالمحجوب”
این آدم هایی که مدام در حالِ پاچه خواری هستن حسِ بدی نمی گیرن؟! من امروز بر
حسبِ کارِ بزرگی که کرده بودم - از بُعد پتانسیل یعنی همان تنبلیم- به مدیریت گفتم که
فلان کار را فقط بخاطر ارزش قائل بودن به آنها انجام دادم. بنده خدا هم تشکر کرد و …!!!
موقع برگشتن به محبوبه تعریف کردم- البته حضور داشت خودش- ولی خب آن حسی که
بعد از حرکت بود را توضیح دادم. تا از هم جدا بشیم فقط خندیدم از آن خنده ی تلخ من
… القصه اینکه واقعا حسِ بدی داشت این چاپلوسی من قصدم فقط این بود که بدونن
ارزش قائل هستم. نه اینکه بخوام خودشیرین بازی در بیارم. خلاصه اینکه دارم خودخوری
می کنم سرِ رفتارم :/
اتفاقا فکر هم می کردم که جریان چیه، این اشخاص حس بدی نمی گیرن بعدش؟! به
قولِ محبوبه شنبه میرم کلاس می بینن روی صورتم جای خشِ ناخنِ! از بس که تو مسیر
گفتم من چرا همچین کردم!!!