“هوالمحجوب”
گفت: توی این سه سال لحظات غمناکی رو برات ساختم.
با حرف ش من گریه نکردم، گریه م اومد. ناخودآگاه چند قطره اشک از چشمام روانه شد پایین.
نه از ناراحتی هایی که کشیدم، از اینکه می تونست خوب باشه و نبود.
از اینکه می دید رنجُ و کاری نکرد. از این بی معرفتی دلم به درد اومده و خوب نمیشه.
+ نَه که نخوام. نمی تونم که ببخشم. :)
میبخشی یه روزی قطعا چون دلت بزرگه…