“هوالمحجوب”
دلا تا کی تمنای خودت با خویشتن داری . . .
پ.ن1: چشم هایم دیگر سوی دیدن ندارند حال دیگر تنها نیستند
عینک همراهشان است . . .
پ.ن2: ای درسها چگونه می تواناز بند شما رها شد چگونه ؟!
پ.ن3: زندگی درسِ بزرگیست اینکه چندبار رفوزه شوی تنها به خودت
بستگی دارد . - دلداری برای خودم -
پ.ن4: کلاس دیگر رنگ همیشگی را ندارد شاید رنگ خودم عوض شده شاید . . .!
دلم میخواست کسی باشد که مرا بلد باشد
بلد بودن مهم تر از عاشق بودن است
یا حتی دوست داشتن …
کسی که تو را بلد باشد
با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید
می داند کی سکوت کند
کی دزدکی نگاهت کند
کی سرت داد بزند
و کی در اوج عصبانیت محکم در آغوشت بگیرد!
کاش کسی باشد که مرا بلد باشد…
خدایا مارو با کسانی که دوسشون داریم امتحان نکن …
آمین