“هوالمحبوب” آدمی اونجایی فرو میریزه که پدرش ازش بخواد براش دعا کنه! + خدای من، خدایی که در همه حال خیرت شامل ما میشه. باطنم رو مثل ظاهرم خوب کن… ++ نشه روزی که جلو خلق زیبارو باشم و جلو خالق، روسیاه… بیشتر »
آرشیو برای: "دی 1398"
“هوالمحجوب” دلگیرم، دلتنگم… و از همه بدتر مجبورم به دل کندن! بیشتر »
“هوالمحبوب” مثال اگه بخوام بزنم! باید برسم به حیوان سگ، هرچند که سگ هزاران بار شرف داره… اما وقتی با این حیوان در حالت وحشی بودنش قرار میگیری. اولین کار اینه که به هیچ عنوان فرار نکنی. یعنی هر آدم عاقلی میدونه که دویدن مساوی با… بیشتر »
“هوالمحبوب” کشته شدن تلخ نیست! تلخ مردن است… ساده رفتن است… انگار نه انگار بودن است. *** خیلی وقت بود اینطور دلم از دنیا نگرفته بود. *** یک چیزهایی از همان اول روشن است، رفتن این بزرگوار هم مشخص بودفقط زمانش معلوم نبود که… بیشتر »
“هوالمحجوب” نشسته ایم روی صندلی، فنجان قهوه را قُلپ قُلپ با متانتِ تمام می نوشیم و هر چند قلپی که از گلو پایین می دهیم تکه ای از کیک جدا کرده و در دهان می ذاریم. منتظریم که منشی، پرونده ی بیمارمان را تکمیل و آماده پذیرش کند! بله…… بیشتر »
“هوالمحبوب” چه چیزی؟ چه کسی! به کدام دلیل…؟! ارزش آن داشت که لحظه ای از تو غافل باشیم… + ای که همیشه هستی، حتی در فراموشی های من! بیشتر »
“هوالحبیب” حس کسیو دارم که دوست داشته توی یک جشن مهم باشه ولی دعوت نشده! :( + (محتوای این پی نوشت پاک شد) ++ گلابی.. بیشتر »
“هوالمحجوب” راهی که ما انتخاب کردیم، فاکتورگیری هایی که ما انجام دادیم، اجازه غُر زدن از شرایطی که در انتظارمون هست را نخواهد داد! وقتی شوآف - نمایش- جای لذت ها را میگیره، معلومه که ارزش ها نابود می شن… چندین ساعت وقت گذاشته میشه… بیشتر »