“هوالمحجوب” نشسته ایم روی صندلی، فنجان قهوه را قُلپ قُلپ با متانتِ تمام می نوشیم و هر چند قلپی که از گلو پایین می دهیم تکه ای از کیک جدا کرده و در دهان می ذاریم. منتظریم که منشی، پرونده ی بیمارمان را تکمیل و آماده پذیرش کند! بله…… بیشتر »
کلید واژه: "قاضی"
“هوالحبیب” خودم را وقف عام کنم خودت را وقفِ خاص من می کنی؟! بیشتر »