“هوالرزاق”
مادرم می گفت قدیمی ها معتقدن بعضی درخت ها رزق آدم های خاصی هستن. برای مثال
از خانمی گفت که هم محله ای شون بود و یه درخت سیب توی حیاط خونه ش داشت. وقتی
درخت سیب به بار می نشست، سیب هارو می چید، می نشست جلوی در خونه ش و به
هر رهگذر تعارف می کرد.
از حرف هاشون فهمیدم سیب فوق العاده خوش عطر و خوشمزه ای هم بوده، جوری که هنوز
طعم اون سیب ها زیر زبون اون آدم هایی که چشیدن هست.
وقتی اون خانم به رحمت خدا میره، اون درخت سیبی که کرور کرور هر سال بار می داد دیگه
هیچوقت به بار ننشست.
نمی دونم این حرف ها و اعتقادهای قدیمی ها تا چه اندازه موثق و درسته. ولی گاهی دلم
می خواد بهشون اعتقاد داشته باشم حتی اگه عقلانی به نظر نیاد.
+ آقاجون! بعد از رفتنت درخت آلوچه دیگه بار نداد.
… خدابیامرز پدرمم که رفت شاه توت حیاطمون که به همسایه ها میدادیم به یکباره خشک شد که شد!