“هوالمحبوب”
25شهریور ، دختری تنبل بود که از اولین کلاس ترم جدید صرف نظر کرد . . .
****
اهل منزل می فرمایند :
- شما که بیداری ! پس چرا نمی روی کلاست ؟!
دخترک :
- نه ، امروز می خواهم جشنِ خداحافظی از تعطیلات را بگیرم .
با تعجب :
- مثلا چه کار کنی ؟!
با ذوق :
- مثلا تا خودِ ظهر در رخت خوابم بمانم ، فیلم ببینم ، بخورم و بخوابم !
نگاه عاقل اندر سفیه :
- خب شما که کل این روزهای گذشته را به همین منوال گذراندی !!!
دخترک با چشمانی تنگ و لب ُ لوچه ای آویزان :
- نخیـــر ، این فــــرق دارد !!! خیـــــلی هم فرق دارد . . .
*****
ترمی که نکوست از نخستین روزهایش پیداست (نیشی باز )