“هوالمحجوب” زیر پرده رو برداشتم و فارغ از دیده شدن و نشدن، رقص و خودنمایی خورشیدُ تماشا می کنم. روی درخت آلوچه، روی شبکه های پرده، روی میز و قرآنی که روی رحله… گاهی زردی ش دلم رو می بره، گاهی سرخی ش، گاهی هم هاله ی نارنجی ای که چهل… بیشتر »
کلید واژه: "بازگشت"
“هوالمحبوب” سلام! این اولین باره دارم تو پستِ وبلاگم سلام می کنم! برای خودم هم خیلی ملموس نیست اما چون چند روز نبودم، بنظرم شروع مناسب را میشه فقط با سلام انجام داد :) در این چند روز خدمت دوست- همان دوست 19 ساله- مهمان بودم، چند ساعتِ… بیشتر »