ارسال شده در 12 بهمن 1396 توسط . . . ماریا . . . در یادآوری
“هوالمحبوب” اگر بخواهم از اولِ اول، شرحِ قصه کنم. باید پرت شویم به صفِ اول ابتدایی، جشن شکوفه ها! دخترک سفید موبوری که جثه ای بزرگتر از من داشت، پشتِ سرم ایستاده بود. دقیقا یادم نیست از کجا شروع به صحبت کردیم فقط می دانم که در همان چند… بیشتر »
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند
تمام تراوشات ذهن آدمی
را به نمایش بگذارد . . .
من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم
باشد که رستگار شوم :)
*****************************************
آمدم برای نام و نان بنویسم . . .
دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است
که به نان و نام فروخته شود .
”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم"
*****************************************
" کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !"
****************************************
((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این
وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد.
در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید
خواهد شد.))
***********************************
ارتباط با من:
aznoon.ta.ghalam@gmail.com