“هوالمحبوب” گوشهای همیشه شنوایت را کمی به من بسپار، این روزها حرف برای گفتن زیاد دارم… بیشتر »
کلید واژه: "روح زخمی"
“هوالمحجوب” رو صندلی شاگرد نشسته بودم و راننده داشت سخنرانی می کرد. حرف ازپول تو جیبی بچه ش بود. وسط حرف زدن ها و اعتراض من که کارشما درست نیست هی دستشو میذاشت رو دستم یا رو شونه و… عصبی شدم و گفتم دست به من نزن. کمی خودمو کشیدم… بیشتر »