“هوالمحجوب” این موقع ها وقت خوش خوشانمون بود. با لی لی کل مسیر رو طی می کردیم تا آموزشگاه و برگشتنی چشم هامون رو می دوختیم به ویترین های مغازه ها. دنبال یه هدیه باحال، من برای لی لی، لی لی برای من. هر دو متولد یک ماه بودیم با تفاوت 6… بیشتر »
کلید واژه: "زبان"
“هوالمحبوب” آه از بی موقع باز شدنت. آه از چرخش های اضافه ت. آه از بازگو کردن ناگفته ها. راز دار نیستی عزیزدلم؛ حواسدارِ صاحبت نیستی. هواخواه ش هم نیستی… هر روز، بیشتر از روز قبل برایش دردسر می سازی. چطور تربیتت کنم؟! چطور؟! بیشتر »