“هوالحبیب” گفت: - “و تو در این شهر سکنا گرفتهای” و به قلبش اشاره کرد.. ذوق نوشت: دروغ چرا این نوشته ها عمق وجودم را ذوب می کنن و قند تو دلم آب می کنن، از بس که شیرینن شیرینِ شیرینِ شیرین… :))) بیشتر »
کلید واژه: "عاشقانه"
“هوالمحبوب” این روزها معنای عشق هم به تاویل رفته است! وابستگی هایمان را می گذاریم پای عاشقی… بی قرار شدن هایمان از سرِ اعتیاد به حضور آدم ها را می گذاریم پای شکست عشقی… خوش آمدن های ساده را، هوس های لحظه ای را! تعریف عشق به… بیشتر »
“هوالمحبوب” در انتظارِ جواب، مقابلِ درب ایستاده بود. هر چند ثانیه ادکلن را بو می کرد. صدای او، انتظارش را تمام کرد: - بَرِش دار… مالِ تو! با این جواب درمانده شد، سیب سرخی که در دست داشت را محکم تر از قبل فشار داد: - آخر نمی شود n… بیشتر »
“هوالمحبوب” چند خانواده مثلا لوکس ، خانمِ سگدار، آقای زیبای بدونِ پول ، خواهری که یک دفعه پیدایش می شود و سریع هم پذیرفته و مهرش در دل برادرجانش می نشیند ! پسری که شیطان است و شیطنت هایش که خارج از عرف است کاملا شیرین دیده میشود. خانمی… بیشتر »