“هوالحبیب” خواستم اقرار کنم.. آمدن از زبانم شروع کنم، چشم هایم فریاد زد، آمدم از چشم ها بگویم گوش هایم ولوله کردند چشم ها را رها کردم که از گوش ها حرف بزنم، دست هایم لرزیدند. ناگهان فهمیدم تمام اعضای بدنم حرفی برای گفتن دارند، درمانده شدم… بیشتر »
کلید واژه: "عرفه"
“هوالرحمن الرحیم” سختیِ اقرار کردن به همه ی گناه ها بعد از نماز عرفه می دونید چیه؟! اینه که همه ی گزارشاتی که داری میدی مقابل کسی هست که از تمام جزئیات خبر داره! این یعنی تو نمی تونی زیرآبی بری.. نمی تونی مظلوم نمایی کنی.. نمی تونی بزنی… بیشتر »
“هوالمحبوب” میان تک تکِ زمزمه ها احساس خجالت نور امید و رنگِ بخشش موج می زد . . . بیشتر »