“هوالمحجوب” این اولین تجربه م بود. زمان برگزاری و اتمام مراسم انگار برایم کِش می آمد. تنها وقتی که خالصانه برای کودکان گذاشته بودم خواهرزاده و برادرزاده های خودم بود. آنهم از بس همه شان را کنار خودم داشتم از تک تک خصوصیات اخلاقی آن ها با… بیشتر »
کلید واژه: "علی"
“هوالمحبوب” تقویم دِلی دارد قلبِ من؛ اگر نمی گرفت، اگر به تپش های نامنظم نزدیک نمی شد. اگر سینه م از کوبیدن مشت های قلبم به تنگی نمی رسید. اگر درونم آشوب نمی شد.. به یقین می رسیدم که مرده است! به یقین می رسیدم که از دست رفته م…… بیشتر »