“هوالمحجوب” دیروز خواهرم خبر داد همکارش به فاصله ی دو روز مادر و برادر جوانش را از دست داد. این قصه زمانی تلخ تر میشه که با وجود از دست دادن عزیزانت شیفت هم داشته باشی. دارم به رفتن های کرونایی فکر می کنم. آدم وقتی عزیزی از دست میده یک… بیشتر »
کلید واژه: "ویروس کرونا"
“هوالمحجوب” اوایل که همه غُر و دلتنگی بغل کردن و دست دادن داشتن با خودم می گفتم چقدر لوس! چند صباحی دست و بغل نباشه، مرگ که نیست! اما حالا خودم… دلم برای بوسیدن پیشونی مام بزرگه تنگ شده برای بغل کردن محکم مامان و گرفتن دستاش برای… بیشتر »