“هوالمحجوب”
توو هر قدمی که سعی داری همه چیز روال عادی پیدا کنه، یک نفر پیدا میشه که وسط
همون حال خوب کنی ت، گند بزنه به همه چی…
+ خدایا نمی شد یه سنسور میذاشتی رو آدم ها که وقتی وارد مسئله ای که بهشون ربطی
نداره شدن بوق هشدارش بلند بشه و کرشون کنه!
++ رفتم مثلا ببینمش خوب بشم، ته ش با این دورهمی خانوادگی خراب شد همه ی
تلاش ها…
+++ از بس حرف نزدم، دفاع که می کنم حرف که می زنم. محکوم می شم. پس همون
سکوت کنم بهتره!