“هوالمحجوب”
یه پراید فکستنی داشت که با یه گاز دادن ش حس می کردی داره رو هوا حرکت می کند.
توی هر ترمز هم کنترل خودتُ حفظ نمی کردی با سر پرت می شدی جلو. موقع
حساب کردن دیدم پونصد کم برداشته، قبل از اینکه موتور جت شُ روشن کنه سریع
گفتم اشتباه حساب کردید، کرایه هفت و پونصد بود. گفت پونصدی نداشتم اشکالی
نداره برای شما.
یک لحظه ذهنم رفت سمت راننده هایی که هربار بخاطر نداشتن پول خرد بدون اینکه
حتی به ما بگن و یا حتی اگه گفتن هم با پررویی، جوری که انگار حقشونه پول اضافه از ما
گرفتن، افتادم! همیشه فکر می کردم چطوریه که حاضر می شن پول اضافه از دیگران بگیرن
- بدون اینکه مطمئن بشن طرف راضیه یا نه- ولی از حقشون نگذرن.
اون موقع ها وقتی سرحال بودم می گفتم اشکال نداره، خدایا من راضی َم،یوقت بخاطر این
مقدار ناچیز لقمه ی حروم وارد زندگیش نشه!
وقتی هم که ناخوش بودم و وقاحت را می دیدم دلم سنگ می شد و می گفتم حقشونه!
اصلا ادم نباید تذکر بده تا حالشون جا بیاد.
خلاصه که همین راننده ی پراید داغون فهمید که چطور باید زندگی کنه و نون در بیاره بقیه
نفهمیدن..
+ پول اون پونصد به نیت سلامتی خودش و خانوادش میندازم صدقه.