“هوالمحبوب”
قبلا به این فکر می کردم که چه اخلاق بدی دارم، اینکه وقتی یک نفر از چشمام میفته دیگه
افتاده و هرچقدر زور بزنم یا اون شخص تلاش کنه دیگه نمی تونم نگاهی که مثل قبل داشتم
را داشته باشم.همیشه فکر می کردم این اخلاقم جزء معایب به حساب میاد تا اینکه امروز به
این نتیجه رسیدم که اخلاق من بد نیست. نتیجه ی شواهد و ازمون و خطای خودمه. اینطور
نیست که یکدفعه و الکی کسی از چشمم بیفته! بلکه تا اونجایی که میشه گذشت و چشم پوشی
می کنم.
گاها حتی به تذکر هم کشیده میشه و بعد وقتی چوب خط اون شخص پر میشه، صبر و تحمل
من هم تموم میشه، واقعیت را بغل می کنم و می پذیرم که اون آدم پارامترهای مدنظر را نداره،
در نتیجه محبت و توجهم را ازش سلب می کنم.
+ هیچ چیزی به اندازه بی معرفتی، نمک نشناسی، حرمت شکنی، قدرنشناسی دلِ منُ به درد
نمیاره :) منظورم از پارامتر همینا بودبه اضافه ی تمام چهارچوب های اخلاقی و اجتماعی که
بین همه ی آدم ها یکسانه.