“هوالمحبوب”
وقتی فیلم شروع شد، خوشم آمد. دلم می خواست ببینم آخرش چی میشه. اما وقتی به آخر
رسید انقدر خورد تو ذوقم که هرچی از اول فیلم لذت برده بودم کاملا ریخت پایین!
یک فیلم هالیوودی بود که مضمون فیلم یادمه متاسفانه اسم یادم نیست. این فیلم در مورد
یک روانشناس بود که خبر نداشت مرده و روحش با یک پسر در ارتباط بود. یکجای داستان
روح دختربچه ای میاد سراغ پسر و ازش کمک می خواد. وقتی با این روانشناس میرن خونه
دختر میبینن که دختر بیمار بوده و بعد فوت کرده. لحظه ورود آنها هم خانه مراسم بود و همه
برای عرض تسلیت به خانواده دختربچه جمع بودن.وقتی پسر علت فوت را جویا میشه همه
می گن که بخاطر بیماری بوده اما وقتی پسر وارد اتاق خواب دختر میشه و با روح دختر
مواجه میشه دختر یک نوار ویدیویی را به پسر میده و ازش می خواد که آن را برای پدرش
پخش کنه. پسر هم تو جمع حضار پخش می کنه و متوجه میشن که دختر داشته از خودش
فیلم می گرفته و بعد پرستارش برای دادن غذا وارد میشه،پرستاری که با ورودش قاپ پدر
را دزدیده بوده. خلاصه اینکه با ورود پرستار دختر روی تختش درازمیکشه و پرستار سینی
غذا را درست مقابل دوربین میذاره و داخلش چیزی میریزه و بعد دختر با کسالتش حین
خوردن غذا میگه که غذا خیلی بدمزه س ولی پرستار اصرار می کنه تا آخر بخوره و بعد بخوابه.
خلاصه اینکه تو فیلم کاملا مشخصه پرستار به دختر سم خورونده تا بمیره.
با کمی دستکاری کردن تو این داستان آخر فیلم برادرم خسرو هم همین بود. :/
یکبار نشد تقلید نباشه!!! باز خوبه برادره نمرد!