“هوالمحبوب”
نمیدونم حکمت خدا چیه که در این مدت چند کار مناسب مقابل روم قرار بگیره !
یکی اینکه به یک طراح و گرافیست در یک شرکت تبلیغاتی که برای اقوام فوق العاده
نزدیک است نیاز است و ازمن دعوت به کار شد .
از طرفی هم همین دیشب برای تدریس در یک موسسه غیرانتفاعی دعوت به کار
شدم .
موسسه ی دخترعمو هم همچنان اصرار بر همکاری من دارد .
اولی حقوق بالایی دارد ، دومی علاقه شدید من به تدریس را ارضا می کنه !
سومی هم سر و کله زدن با آن فرشته های کوچک سرزنده ام می کند .
و من واقعا مانده ام که چه کار کنم . . .
این سال را می خوانم و از سال بعد باید برای اینده تصمیم درست بگیرم . . .
سلام خانوم خوبی؟
با تاخیر عیدت مبارک ؛چقد عالی موفق باشی :)
هر کدوم رو دوس داری برو خانوم، چقد آویز وبت زیباست
راستی ماریا جان پیام های من به دستت میرسه شماره برای خودت هست؟!