” هوالمحبوب”
من یک دخترم
دختری به جنس افتاب و به لطافت یک
برگ گل . . .
دختری به پاکی نسیم و به زلالی آب روان
به جنس نور مهتاب . . .
من یک دخترم دختری از دیار سلمان
دختری مسلمان؛
آیینم نیک و کردارم پاک
چشم هایم جز عفت چیزی ندارند و
صورتم به سرخی حیاست ،
به روی خود پرده ای دارم به جنس حجاب
حجابی که نقشش آرامش جانم و امنیت روانم
و وجودش مایه حیات بشریت .
حجابی که گاهی در آفتاب سوزناک شهر کبابم می کند
و گاهی در میان سوز برف گرمابخش زندگی ام می شود
من یک مسلمانم ،
اسلام نه محدودم کرده است و نه دست و پایم را در قُل و
زنجیر کشانده . . .
من یک مسلمانم؛
مسلمانی که دینش بهای یک دُرّ را به او داده دُرّی که هیچ
یک از اقلام دنیا آن را نشناخته است .
من ازادم هر چه را خواهم بکنم ولیکن در چهارچوبی که
نتیجه اش امنیت خودم و جامعه ام باشد
در خانه همه کار میکنم جدایی از سیاهی چادرم در خیابان
چه رنگها که در خانه ام نمی رقصند . . .
انگشتانم بیرون از خانه سادگی را همراه دارند و در خانه
هزار رنگ میشوند!
زیبایی ام را در قابی از نجابت حفظ می کنم و در خانه
چه لعبتی می شود همان زیبایی وقتی به نمایش گذاشته
شود . . . !
من یک مسلمانم وقتی خدایم ندا می دهد برای ملاقات
پا از پا نشناخته و سجاده ای پهن میکنم ،
ملاقاتم با خدا هر روز در پنج وعده است
گاهی هم از پنج وعده بیشتر می شود چرا که او مرا در هر
لحظه پذیرا است و محدودیتی برایم قاءل نیست
من مسلمانم بدی نمیکنم ولی شاید در این میان
وقتی از یاد خدا غافل شوند بدی ببینم ولی آنهم بخشیده
می شود چرا که دینم سرشار از عطوفت و مهربانیست
و بخشش در تمام رگ هایش جریان دارد
من مسلمانم , اسلام را عاشقانه می پرستم
من یک دخترم دختری به جنس معصومیت
معصومیتی از طرف دینم .
من یک دخترم؛ دختری مسلمان
والسلام
21شوال1437