“هوالحبیب”
بی هوا دلم مینو خواست! پفکِ مینو. . . اینکه می گویم بی هوا به خاطر آن است
که خیلی اهل این مدل خوردنی ها نيستم مگر اینکه هوس کنم مثل همین آخرین
هوس.
وقتی بازش کردم، یادش افتادم.
عاشق پفک مینو بود، وقتی با هم بودیم اکثر وقتها یک پفک میخرید و در اتاق
و هر کنجی که مزاحم کنارمان نباشد شروع میکردیم به خوردن و حرف زدن.
در آخر هم انگشتان پفکی را یکی یکی با لذت می خوردیم و نیشمان باز ميشد
دندون های زشتِ زرد شده امان را بیرون میریختیم.
بعد هم با دقت زبان می چرخاندیم تا همه دندان ها تمیز شوند.
یک دانه از پفک باز شده را خوردم به انگشتان پفکی ام خیره شدم.
نتوانستم طاقت بیاورم.
گوشی همراهم را به دست گرفتم برایش پیغام فرستادم :
- دارم مینو میخورم جات خالی، یاد مینو خوردنهامون بخیر رفیق (قلب)
بغض میکنم پفک بعدی را در دهانم میگذارم.
دعانوشت: حالش را خوب کن، پشت و پناهش باش. کمکش کن. . .