“هوالمحبوب”
امروز یکی از استادها رفتاری کرد که شدیدا روی اعصابم رژه رفت ، انقدر این رفتارش
زشت بود که خونم به جوش آمد و تصمیم گرفتم تذکر بدم .
این رفتار تنها به شخص من نبود ، ولی حق حق است و باید گفت باید !
تصمیم گرفتم این تذکر را به صورت نامه کاملا محترمانه و ناشناس بدم تا دلم آرام بگیرد
از طرفی هم میدانم آن فرد اصلا آدمی نیست که بی طرفانه و حق جویانه بپذیرد !
یعنی یا باید منتظر عواقبش باشم و منتظر رفتارهای مغرضانه فرد بشینم و یا اصلا نامه
را ندم و مثل یک سیبزمینی بی رگ بشینم سرجام !!!
حالا ماندم تقیه کنم و یا پی همه چیز را به تنم بمالم . . .