“هوالمحبوب”
اولین تئاتری که دیدم حدودا دوازده سیزده ساله بودم. چند وقت پیش که بازیگر آن تئاتر را
دیدم پرت شدم توی اون نمایش. یک نمایش کمدی بود!
ولی عجب کمدی ای!!! با اینکه سن زیادی نداشتم ولی نهایت بی ادبی و حرف های رکیک و
خاصی که زیر جملات قایم شده بود را می فهمیدم. نمی دانم چرا تئاتر های امروز - فارغ از
تئاتر های خوب- علنن مستهجن شدن. جالب اینجاست که نمی پذیرن دارن چه کار می کنن!
اکثر بازیگرها میرن سراغ تئاتر و عقیده دارند در فیلم و سینما جایی برای آزادی بیان نیست!
من ماندم نشون دادن یک فرهنگ کاملا متفاوت و زدن حرفهایی که هیچ کدوم با ما اعتقاد
ما هم خوانی ندارن چرا باید ازادی داشته باشن!؟
کاش از این هنرها به خوبی استفاده می شد. نه برای غرض ورزی های شخصی….
کره جنوبی را دیدید!؟ یکجوری فرهنگ کشورش و مردمش-حقیقت یا نه- را در سریال هاش جا
داده که من به شخصه با دیدنِ فیلم هاش شیفته ی کشورش می شم!از جوان ها و نوجوان های
دیگه بپرسید همه بلااستثنا عاشق این کشور هستن ما خودمون داریم کسی را که دلش می خواد
بره اونجا زندگی کنه!!! تا این حــــد
بعد یک نظر به فیلم های ما بندازید آدم عرق شرم بر پیشانیش می شینه! طرف فیلمش رفته
جشنواره فلان جایزه گرفته خودمون را کشتیم و تبریک گفتیم! غافل از اینکه وایِ برما این نمونه ای
از خودِ ماست که تو کل دنیا نمود می کنه و ما را با این شکل می شناسند!!!!
حالا این ها به کنار… دیدید این کره ای ها مدام افسانه می سازن! بابا اینا اصلا یک اسطوره هم
ندارن! قهرمان که جای خود داره… اما یکجوری فیلم می سازن که جومونگشون پنج ساله تو خود
این شبکه های ایرانی پخش میشه و مردم هنوز برای دیدنش لهله می زنن.می ترسم فردا بچه -
های این دوره بزرگ بشن ازشون بپرسم الگوت کیه بگن جومونگ!!!
بعد ایران یک دنیا قهرمان و اسطوره داره هنوز که هنوزِ یک فیلم درست و حسابی ازش نساختن!
ما ها استادِ شور در آوردن هرچیزی هستیم.
پ.ن: هنوز نفهمیدیم این عرصه ی هنر جزئی از فرهنگ خودماست و یا اصلا خود فرهنگ ما.
اگر می فهمیدیم برای دیدن هر فیلم مزخرفی که هیچ شباهتی به ما نداره درِ سینماها را از جا
نمی کندیم.