“هوالمحبوب”
چند وقتی می شود که موقع حرف زدن کلامم تغییراتی کرده.کلماتی که استفاده می کنم کاملا
با شخصیتم متضاد شده است. خوب که دقت کردم عامل اصلیِ این افتضاح را پیدا کردم.
مدتی هست که وبلاگی را دنبال می کنم. نویسنده ی وبلاگ مذکور متاسفانه چاک دهانش
باز است و خیلی راحت می نویسد. دلیل اینکه می خوانمش را واقعا نمی دانم. ولی خب!
می خوانمش…
متوجه شدم که نوع کلام و حرف هایم رنگِ آن وبلاگ را به خود گرفته. خواستم بگویم همان
اندازه که کتابها ناخودآگاه رویمان تاثیر می گذارند. وبلاگ ها و مطالبشان هم موثرند!
یعنی در هر صورت اندازه یک نقطه هم روی آدم تاثیر خودش را می گذارد طوری که اصلا
متوجه نباشیم.
خلاصه اینکه اگر آنقدر توانایی این را دارید که به ضمیر ناخودآگاه خود سلطه داشته باشید
بریدو هر گره گوری بود بخوانید :) در غیر این صورت حواستان را حسابی جمع کنید یا اصلا
نخوانید!