“هوالمحبوب”
یهو نگام کرد و گفت :
فکر نمیکردم پشت اون چهره ارام و متین یه همچین جانور شیطون و شروری وجود
داشته باشه !!!
پ.ن : نمردیم و جانور هم شدیم ! :/
************
برادرش من را دیده تو یک نگاه فقط ! رفته بهش گفته اون دوستت بود وسط نشسته
بود یخورده حرف زد معلومه شیطونه ! چشماش برق میزد !!!!!!!!
**********
هر وقت جلوی اینه شانه به دست میگیرم و موهامو شانه میکنم یادِ فیلم ترسناک حلقه
میافتم که دختر ژاپنی جلوی اینه با آرامش موهای لختشو ریخته بود رو نصف صورتشو
شانه میکرد و . . .
بعد سریع با یادآوری آن قسمت از فیلم میترسم و شانه را پرت میکنم انور و در اتاق و میبندم !
******
از این توپ های بزرگ ورزشی گرفتم همش روش ولو میشم امروز نشستم روش کنترل
از دست دادم قل خوردم و با فاصله چند سانتی افتادم کنار در کمد .
یعنی اگر فاصله نبود مُخچه ام داغان میشد !!!
******
پ.ن:چرت و پرت نویس شدم !!!