“هوالمحبوب”
یکی نوشته بود که کیفی با قیمت گزاف دیده و خریده. فردای خرید فهمیده است که
خریدش اشتباه بوده و برای کاری واجب دیگر پول نداشته!بعد هم رفته کیف را تغییر
داده و یک قیمت مناسب را خریده و بقیه پول را در جیبش گذاشته.
انتهایش هم حدیثی از قناعت قید کرده بود…
راستش من این را قناعت نمی دانم! از نظر من این خرید، یک خریدِ بی فکرانه بود .
قناعت به معنای این نیست که ارزان بخری، قناعت یعنی سازگاری و راضی بودن از هرآن
چه که داری…
من هیچوقت هیچکس را توصیه به ارزان خریدن نمی کنم. هرکس به اندازه وسعِ جیبش
خرید می کند. اما بر این تفکرم که هر چقدر پول بدهی همان قدر آش می خوری!
این عادت را هم از پدرم به ارث بردم. ایشان شدیدا معتقد براین هستند که یا خوبش را
بخر یا اصلا نخر…
مثلا من اگر کیفی بخرم سی هزارتومان درست است که کارم را راه می اندازد ولی تا کی
استفاده از آن جواب می دهد؟! دقیقا چندماه بعد هم درب و داغان می شود و هم از چشم
میافتد. آنوقت دوباره مجبور می شوی بروی و یکی دیگر بخری. خب آدم حسابی همان
اول یک قیمت گزاف بده و تا مدتها استفاده کن. قضیه همان ضرب المثلی است که
می گفت: من آنقدر پولدار نیستم که ارزان بخرم!
هر گرونی هم جنس خوب و کارا نیست … بعضی وقتا حباب بازاره!