“هوالقادر”
وقتی به این فکر می کنم که اگر تنها یک ثانیه فقط یک ثانیه نگاهت را از من برگردانی هرچه
پستی دارم رو خواهد شد، تمام بدنم به رعش می افتد. حتی فکرش هم مرا وادار به طلب مرگ
می کند. مرگی که نگذارد آن روز را ببینم.
این روزها دستم را بگیر. خطا داشته و دارم. می شناسیم حتی از پدر و مادرم نزدیک تری. نگذار
همچو جوجه اردکی پشتِ شیطان را بگیرم و بروم. نگذار یک روز برسم به آنجا که تنها باشم
حتی بدونِ تو!
خدایا کاری را شروع کرده م که پایان ش فقط به دست تو مقدر است. من عاجز تر و ذلیل تر از
آنم که بتوانم خودم را کنترل کنم…
دستم را بگیر. قبل از اینکه در این باتلاق فرو بروم دستم را بگیر.