“هوالمحبوب”
1- از هوالشافی ها معلوم بود ناخوشم ، فعلا آتش بس شده بینمان هم من هم روحم
2- دیروز کارگاه وبلاگنویسی پیشرفته کلی خسته کننده و حرفهای تکراری بود .
وقتی پشت صندلی نشسته بودم و آخرهایش را تحمل میکردم با خودم میگفتم وقتم
را هدرداده ام !
3-اگر خدا بخواهد با سیده میروم گردش تا اندک حالم متحول شود
4-دلم از الان برای نبودن دوست گرفته است ، چقدر سخت است آدم بی دوست بماند!
:(
5- دیروز زبانم باز شده بود و دنیایی تجاربم را برای زهرایی که اولینبار بود میدیدمش
ریختم بیرون . . . گاهی زیادی حراف میشوم این اصلا خوب نیست ، اصلا!
6- برای فاطمه پیغام فرستادم که دلم برایش تنگ شده ،امیدوارم ببیند
و فکر نکند بخاطرآن موضوع قطع رابطه کرده ام . .
7- گفتگوهای شریعتی همچنان پا برجاست ، خواندنم نمی آید ، بعضی حرفهایش
می ترسانتم ، میترسم بعضی عقایدش به صورت ناخودآگاه واردم بشود و از اینکه
هستم داغان تر بشوم!لینک دانلود را در کتابخانه ی من گذاشتم.
.8- میگفتند داریم از وبلاگهایی که روزنگارهایشان را مینویسند و به هیچ دردی نمیخورند
یاد وبلاگ خودم افتادم !!!! فکر کنم از این دسته ها باشد.
9-خدانکند زیر دوش باشی و آب قطع بشود و موهای بلندت هم پر از کف شامپو خدا به هیچ
مسلمان و غیر مسلمانی نصیب نکند.دنیا بدون آب جهنم می شود ، صرفه جویی بکنیم
.10- دیروز برای اولینبار به صورت رسمی دعوت به مجلس روضه شدم ، بروم ؟نروم؟ چه کنم. . .