“هوالمحبوب”
اولین بار که دیدمش اسمش جذبم کرد. برخلاف همیشه که داستان را کمی مطالعه می کردم
و بعد خرید می کردم اصلا سراغ متن منتخب پشت کتاب و یا بازکردن کتاب نرفتم! احساس
کردم نام کتاب انقدر برایم جذاب هست که دلم بخواهد بخوانمش… بالاخره دیروز فرصت شد
استارت را زدم و چند ساعت پیش پرونده اش را بستم.
داستان کتاب هول و محور تمام شخصیت های داستان می چرخد! یعنی هر بار نویسنده از
زبان یکی از آنها صحبت می کند. من احساس کردم که نویسنده تکلیفش در بستن داستان
خیلی مشخص نبوده، از طرفی هم این سردرگمی به منِ خواننده هم منتقل می شد.
داستان دراصل در ابتدا از یک خانم شروع می شود که خواستگاری دارد و می خواهد ازدواج
کند، بعد در طی این ازدواجش مشکلاتی پیش می آید و در آخر کل داستان شکل می گیرد!
اعتراف می کنم درک شخصیت های این کتاب برایم سخت و غیر باور بود. اما در کل نمی دانم
الان دقیقا از خواندنش چه حسی دارم. اینکه خوشحالم وقتم را گذاشتم یا نه! واقعا خنثی هستم.
فقط می توانم بگویم این کتاب از آن دسته کتاب هایی است که فقط یکبار دلت می خواهد
بخوانی…
میگم این کتابخونه ات بر چه اساسیه. من پی دی اف خیلی سراغ دارما .
برای این پرسیدم که می دونم خودتم در دسترست هست ولی گلچینن اینا.
اگه خواستی در خدمتم.
یه صوت هم هست داستان در مورد فاجعه مناست از سمیه لندی من با شنیدنش کیفیدم