“هوالمحبوب"
خواهر :
- سُلی بیا اینجا.
سُلاله چشم ریز میکند :
- عمه چِلا منُ سُلی صدا کَلدی؟! اسم من سلاله اس!
خواهر با لبخند :
- آخه من شما رو دوست دارم بخاطر همین!
سلاله دست به کمر و متفکرانه :
- یعنی اونايي که منُ سلاله صدا میکنن دوستم ندالَن؟!!
خواهر:
- :/
پ.ن1: فکر کنم این را قبلا نوشته باشم نمیدونم ولی از صبح این مکالمات
تو ذهنم رژه ميرفت نوشتم که خلاص شم!
پ.ن2: سلاله “ر” را ميگه “ل” !
پ.ن3: ایشان فقط سه و نیم سالشونه :/