“هوالمحجوب”
احساس جدیدی در من زاده شده است ، ناشناخته است ،
نه می شود حسادت نامیدش و نه رقابت ، نه می شود گفت خود کم بینی است و نه می توان
آن را احساس حقارت شمرد، هر چه هست لرزه ای به تنم انداخته است که قدرتش
از یک زلزله شش ريشتر هم بیشتر است. . . عجیب احساس خطر میکنم.
خدایا میشود مرا در این مورد امتحان نکنی؟!
ترس دارم از تبدیل شدن به آن چیزی که نباید شد!
خودت شاهد باش خودم را به خودت می سپارم. . .
فردا روزی اتفاقی برایم بيافتد خودت را به محکمه خودت می خوانم!
“بميريد وَز این نَفسْ بِبُرید که این نَفس چو بند استُ شما همچو اسيرید. . .