“هوالشافی”
چه کنم که به گوش من نرسیده صدای تو!؟
من و خلوت عاشقم، من و باد فدای تو!
از من، از عاشقت، عزم رفتن نکن
تو که سینه ی لب به لب از ترانه داری
تو که در دل یخ زدن شعله می گذاری
تو که قلب حقیقتی در تنت می تپد
تو که عطر طراوتی عاشقانه داری
آغوش بی پناهِ ما، تو بگو چه می شود!؟
به هوای آشیانمان به جز آه من چه می دهد!؟
* : این تلخ ترین رفتنی بود که می توانستم داشته باشمش!
تلخ ترین…
** : پایی بِرفت و دلی جا ماند!
*** : شعر—->> چارتار آغوش