“هوالمحبوب”
پیغام فرستاده و تشکر کرده از اینهمه دقت !
فرموده بعدا حضوری با مصداق بحث میکنیم . . .
نه اینکه دلم بلرزد از اینکه با حرفهایش شاید عقایدم بلرزد ، نه !
فقط این امواج منفی که نُت به نُت از حنجره اش خارج میشود را دوست ندارم . . .
آن نگاه ها را تز روشنفکری ، فقط و فقط ستار و تارش را دوستدارم و آن نوای دل انگیزش
با آن موی بسته و ریش بلند و کلاه فرانسوی کاری ندارم .
اگر بگویند از آن یک چیز را بردار فقط دستان و تارش را برمیدارم . . .
بقیه اش را می اندازم آشغالی ، حتی به آن شعرهای سپید مزخرفش هم رحم نمیکنم !
شاید ، شاید به خطاطی ها و نقاشی هایش رحم کردم . . . آنهم شاید !