“هوالمحبوب”
بعد از تمام شدن امتحانات به روال طبیعی زندگی برگشته ام. صبح ها با لذت از پتویم دل
می کنم. کتابی برمی دارم و روی کاناپه لم می دهم و ساعت ها در آن غرق می شوم.
گوشی همراهم کمتر گرمای دستانم را می چشد.
ورزش عصرگاهی ام با لبخندها و خنده هادوباره شروع شده. فقط یک چیز آزار دهنده است.
آن هم بلاتکلیفی… معلقم خدا! معلق… یا بکشم بالا، یا رها کن با سر زمین بخورم :(
پتو تو این گرما؟ چطوری؟