“هوالمحبوب”
شهری ها ، مثلا “ماها” در مقابلِ زندگیِ روستایی زیادی لوس تشریف داریم .
این را زمانی فهمیدم که در یکی از روستاهای اصیل و تقریبا دور افتاده که
درونِ یک دره است، روی ایوانِ یک خانه روستایی دوره سفره ای در حال صبحانه
خوردن جمع بودیم ، ملخی بی دعوت وسط سفره تشریف فرما شدند .
خب می توان گفت تنها گناهِ آن ملخ یکهو ظاهر شدنش مقابل خواهرجانِ ما بود !
خواهر با دیدنِ ملخ در یک حرکت سریع و منحصر به فردانه کنار سفره ایستاد و
شروع به انجام ِ حرکات آکروباتیک
با ضرب های عجیب غریب کرد و این حرکات با آهنگِ جیغِ بنفش خواهر مقارن بود !
متاسفانه از بختِ بدِ خواهرجان هیچکدام ما دلیل فریاد او را نمی دانستیم !
در یک آن گفتیم خواهرمان دیوانه شد رفت !
همه ی ما دوره سفره مثل جغد زُل زده بودیم به خواهری که با هر ضرب یک جیغ
می زند .
در این بین به فضل همراهان شجاع ملخِ بینوا شناسایی شد و از سانحه دور ش
به خواهر گفتند : رعنا ! ملخ اصلا روی تو نیامد .
خواهر که همچنان به انجام حرکات ادامه میداد یک لحظه به خودش آمد و دید چند
جفت چشمِ گرد شده به او خیره شده اند و یک معذرت خواهی کرد و آرام نشست
جای خودش !
این اولین نشانه ی اینکه” ما اهل اینجا ماندن نیستیم ” بود .
یکی دیگر از فجایعی که در آن روزها تجربه میکردیم رفتن به سرویس بهداشتی بود
خانواده محترم “خ” سرویس بهداشتی خود را بیست قدم خارج از خودِ خانه بنا
کرده بودند طوری که اگر بنده ی خدایی مزاجش بهم میریخت تا به آن سرویس برسد
خودش را . . . بگذریم !
خلاصه اینکه فاصله آنقدر زیاد بود که برای رفتنِ به آنجا تنها رفتن را جایز نمی دانستیم.
این سرویس قضایای دیگری هم داشت ، یک- اینکه دربش قفل نداشت !
دو - درونِ این سرویس چند گروه زنبورِ وحشی زندگی میکرد .
سه - پنجره ای رو به طویله گاوها داشت . . .
خب ، زنبور و پنجره را فاکتور بگیریم آن درب خراب را نمی توانیم فاکتور بگیریم !
استرس نیش خوردن از زنبور ها یک طرف نگرانیِ باز شدن نا بهنگام درب سرویس
طرف دیگر . . .
این استرس آنقدر فشار بر آدم میاورد که در چند ثانیه مثل پِیجر صدایمان در می آمد
میگفتیم فلانی هنوز پشتِ دری ؟! الان میام یخورده صبر کن !
این را به بادیگاردی که همیشه همراه خود میبردیمُ پشت در مستقرش میکردیم، میگفتیم .
اگر بخواهیم مثبت اندیش باشیم میتوانیم بگوییم که شما در سرویس بهداشتیِ روستا
می توانید قضای حاجات خود را در کنار منظره ی زیبای پرواز گروهی زنبور وحشی و
سمفونی دل انگیز “ما ما ” یِ گاوهای کنار طویله رفع کنید !
البته این خانواده خیلی با فکر هستند چون دقیقا ده قدم بعد از همین سرویس هم سرویسی
بنا کرده اند که اگر شخصی از آن سمت خواست بیاید و اگر این سرویس پر بود
به آن مراجعه کند .
وضعیتِ آنیکی از این یکی فوق العاده خراب تر بود .
با اینکه آنجا نه زنبور داشت و نه سمفونی نواخته میشد !
ولی خب در عوض نه سقف داشت و نه دری که بسته شود !
با ایرانِت اطرافش را گرفته بودند ، آنجا دیگر آخرین گزینه بود ، ترس از اینکه کسی وارد
شود بکنار ! در آن لحظات اعتماد نداشتن به بادیگاردِ همراه هم طرف دیگر . . .
اما خب مثبت که فکر کنیم میتوانیم بگوییم مناظری که بالای سرتان خواهید دید .
زیباترین مناظر آسمانی خواهند بود به شرطی که در آن لحظاتِ حضور خود در آن سرویس
ارتروز گردن نگیرید !!!!
:))