“هوالمحجوب”
خب !
هروقت کنارم می نشست از رفتار دو نفر شدیدا نقد میکرد . . .
میگفت هرکس دارا است که نباید به روی آدم بیاورد !
مثلا کوچک ترین رفتار آن دو نفر را علم میکرد و میگذاشت پای پُز دادن .
اینکه رفتار آن دونفر کمی خرده شیشه دارد جای خودش . . .
اما یک چیز قضیه اش فرق دارد !
مثلا در یکی از حرفهایش میگفت فلانی در مراسمِ همیشگیِ دورهمی بحث
هدیه اش از طرف همسرش را وسط کشید و هدیه اش گوشی همراه چند
میلیونی بوده فلان مارک و . . .
مدام زیرگوش من میخواند این مدلی جمله اش را گفته که : چیزی هدیه نداده
که گوشی مارک فلانِ چیزی نیست که !!!! و . . .
اما یک چیز جالب این است که همین خانمی که از فخر فروشی و پز دادن
اعتراض داشت گوشی همراهش را تغییر داده و دقیقا همان مارک خریده .
آنروز که این اعتراض ها را به گوش من می رساند به او گفتم گوشی همراه
چه فرقی میکند چه مارکی باشد مهم این است که کار آدم را راه بیاندازد .
و دفاع میکردم که حالا آن شخص مارک برایش مورد اهمیت است .
این گوشی همراه تغییر دادن یعنی همان مَثَل ” خدا دونسته به خر شاخ نداده “
این را با کمال وقاحت میگم !
اگر آنها را نقد میکند فقط بخاطر این است که خودش دستش به آن چیز نمی رسد
و در واقع متاسفانه از حسد این حرفها را میزند !
راستش وقتی گوشی همراه را دستش دیدم آنقدر نفرت و انزجار از رفتارش در دلم
نشست که تبریک هم نگفتم ! منی که طرف جوراب جدید میخرد سریع با ذوق
مبارکباد و به خوشی استفاده کنی به زبان می گویم اینبار فقط داشتم به رفتار و
حرفها و صفحاتی که پشتِ یک عده میگذاشت میافتم . . .
و این تناقض اشکار در حرف و عمل !
همچنین حسادتی که خودش را نشان داد ، به من هشدار داد که فاصله ام را از
این شخص حفظ کنم . . .