“هوالمحبوب”
در حال ظرف شستن بودیم بنده خدا آمد گفت چرا در ماشین نذاشتید
آمدم بگویم ماشین پر بود که با سقورمه ساکت شدم بلند گفت :
دیگه شستیم دیگه . . . ( طرح شرمنده سازی)
بعد اینکه بنده خدا رفت گفت دختر تو چقدر گیجی !!!
دستش را گرفت زیر شیر آب که قبلش گرم کرده بودم یکهو گفت وای دستم سوخت
نگاه کردم دیدم پوستش سفید شد با ناراحتی گفتم تو برو من خودم همه ظرفهارا میشویم
خندید گفت یعنی تو فرق سوختگی آب با چیز دیگر را نمیدانی این سوختگی اش قدیمی
است.گفتم : خب انطور که شما داد زدی و وای گفتی گفتم شاید واقعا دستتان سوخت.
در جمع بلند بلند می گفت نمیدانم ماریا ساده است یا خودش را به سادگی زده
جریان سوختگی را تعریف کرد بزرگ جمع گفت ماریا واقعا ساده است !!!
حالا دارم مدام فکر میکنم واقعا ساده ام و یا نمی توانم از این زرنگ بازیها و شرمنده
کردن ها و شوخی ها و کلک های مسخره انجام بدهم .
کمی کلافه ام …
والا من همیشه تموم شد غذام زود به دستام کرم میزنم یا میرم دشویی:)))
ولی اینبار گفتم بذار یه تعارفی بزنم
___________
پاسخ قلم :
هاهاهاها از دست تو !!! پس نتیجه میگیریم دیگه تعارف نزنیم:)))