“هوالمحجوب”
وارد دفتر شدم تا با معاونت صحبت کنم یکی از استادین به من اشاره کردن و گفتن:
بچه اَستا ! ولی همه اش فکر میکنم از من بزرگتر است !!!
خندم گرفت گفتم: دستتون درد نکنه استاد ! استادم چهل و خورده ای سالشونه . . .
حالا این وسط معاونت هم میپرسند : ماریا چند سالته مگه ؟
گغتم : بیست و سه !
با تعجب نگاهم میکند !!!!! ما بلاخره تکلیف سنمان مشخص نشد !
18 سالمان بود میگفتند 24 سالت است ! 20 سالمان شد فرمودند 28 سالت است
تازه توجیه میکنند مسئله چهره ات نیست رفتارت یک جوری است !!!!!!!!! :/ یعنی
مثلا رفتارم چطوری هست نمیدانم !
فکر کنم سرهم به سی سال برسیم میفرمایند 60 سالم است و باید کفنم را پهن کنم
و آماده مرگ شوم !!!!!
هربار کسی بخواهد سنم را بگوید خنده ام میگیرد .
بنده خدایی صبح روزی به من گفت 62 اویی هستی همان روز عصرش کسی دیگر گفت
77 ای هستی ! افسردگی نگیرم با این اوضاع خوب است.
این موضوع برای آقایون و مخصوصا من اصلا مهم نیس! بهم بگن 20 سالته یا 40 سالته!!!
______
پاسخ قلم :
اونکه بلههههه! آقايون خدای بیخیالی اند :)))) خنثای خنثی!!!
(خنده از ته دل)