“هوالمحبوب”
چندماه پیش ؛
خواب دیده بودم یکی از همکلاسی ها دیسی بزرگ به دست دارد و ساندویچی به همه
تعارف میکند پرسیدم این برای چیه ؟
گفت نذری است .
وقتی بیدار شدم گفتم شاید نذری دارد به او گفتم گفت نه ندارد.
بعد از مدتها یاد آن خواب نذری دادنش افتاده دستور داده همه شنبه بعد اتمام کلاس ها
نهار میهمان او هستیم .
بلاخره یکجایی این خوابهایمان به درد خورد :)))
پ.ن: دورهمی های دوستانه را دوستدارم .